رمان سکسی با بابا
سکس بابام با خالم که زنش شد : من تا صبح خوابم نبرد. سایت شهوانی، داستان سکسی، عکس سکسی و انجمن. Dec 17, 2020 · بابامم از حموم بدون لباس میاد بیرون و میره تو اتاقش و شروع میکنه خودارضایی کردن که مهتاب صداش رو میفهمه و فکر میکنه دزده و با چاغو میره تو اتاق بابام که با دیدن بدن لخت بابام و اب کیر روی دستش. ورود ثبتنام داستانهای با برچسب.
هر چند من دلشو ندارم که تو رو شوهر بدم ولی تو مگه نمی خوای یه روزی از دواج. راستش داستان من ازون روزی شروع شد که عموی من زن گرفت. هاردکور پیرمرد زن بابا مادر پرستار برادر شوهر عمو اتوبوس نوجوان کسلیسی روسپی. یکم که تنشو خیس کرد یهو به من نگاه کرد گفت تو همیشه با شورت میای حموم گفتم نه ولی الان خوب چون قرار بود توام بیای شورتمو در نیاوردم. یه دفه منو ول کردو پشتشو کرد بهم و خوابید. احساس می کردم دختر بدیم که با ناز کردن بابام حالم بد شده و بیشتر می خواستم. وقتی فهمیدم بابام صیغه میکرده. Jun 25, 2011 · یه دفه منو ول کردو پشتشو کرد بهم و خوابید. Dec 17, 2020 · بابامم از حموم بدون لباس میاد بیرون و میره تو اتاقش و شروع میکنه خودارضایی کردن که مهتاب صداش رو میفهمه و فکر میکنه دزده و با چاغو میره تو اتاق بابام که با دیدن بدن لخت بابام و اب کیر روی دستش. ازون شب هر وقت خواست. احساس می کردم دختر بدیم که با ناز کردن بابام حالم بد شده و بیشتر می خواستم. روزه بعدش احساس بدی داشتم خیلی بد. Mar 23, 2011 · خاطراتی از سکس من و بابام. سایت شهوانی، داستان سکسی، عکس سکسی و انجمن. کلا ۸ سال تفاوت سنیمون بود.
اسم من اشکانه و ۱۸ سالمه. سایت شهوانی، داستان سکسی، عکس سکسی و انجمن. Dec 17, 2020 · بابامم از حموم بدون لباس میاد بیرون و میره تو اتاقش و شروع میکنه خودارضایی کردن که مهتاب صداش رو میفهمه و فکر میکنه دزده و با چاغو میره تو اتاق بابام که با دیدن بدن لخت بابام و اب کیر روی دستش. عزیزم تو که بازم این حرفو تکرار کردی. چند بار باید بهت بگم درست نیست که یک پدر با دخترش همچه کاری بکنه. گفت در بیار بابا اونجوری که تمیز نمیشی بعدشم ما جفتمون هم. ازون شب هر وقت خواست. Jun 25, 2011 · یه دفه منو ول کردو پشتشو کرد بهم و خوابید. روزه بعدش احساس بدی داشتم خیلی بد. هر چند من دلشو ندارم که تو رو شوهر بدم ولی تو مگه نمی خوای یه روزی از دواج. داستانهای با برچسب بابا. کلا ۸ سال تفاوت سنیمون بود. من و عموم خیلی باهم جور بودیم و حتی یه مدتی باهم کار میکردیم. از یه طرف خجالت می کشیدم از یه طرف دوست داشتم بیشتر کسمو بماله. ولی اون نمالوندو باز کونمو مالوند و منو به خودش فشار میداد. من فکر کردم بابام داره نازم می کنه و از ناز کردش خوشم اومده بود….
من تا صبح خوابم نبرد. احساس می کردم دختر بدیم که با ناز کردن بابام حالم بد شده و بیشتر می خواستم. سایت شهوانی، داستان سکسی، عکس سکسی و انجمن. من و بابام با هم زندگی میکنیم ، مامانم خیلی وقت پیشا تو یه حادثه رانندگی فوت کرد و منو بابامو تنها گذاشت همیشه تو فکر سکس با بابام بودم و با خوندن داستانهای سکسی نوشته. اسم من اشکانه و ۱۸ سالمه. کلا ۸ سال تفاوت سنیمون بود. سایت شهوانی، داستان سکسی، عکس سکسی و انجمن. ورود ثبتنام داستانهای با برچسب.