داستان سکسی کون عمه
تصمیم گرفتم امشب از داستانی که برام اتفاق افتاده بنویسم. جنده بازی های مامانم با کیر کلفت من. این اتفاق برای من از وقتی شروع شد که هنوز نمیدونستم و یا هنوز وارد #اجتماع نشده بودم. این داستان غیر واقعی بوده و کاملا زاده ی تخیل نویسنده می باشد. سه ماه پیش مدتی بعد از اینکه امتحان های سال آخر دبیرستانم به پایان رسیده بود، شیوا با پدرم تماس گرفت و ازش خواست که مدتی رو با خانواده بریم شهر نور. سایت سرراست مرجع داستان ها و کمیک های سکسی تصویری فارسی ️🔥🍓💦👻 ️آدرس چنل :
روزنامه رو پهن كردم روي صورتم. البته عمه متوجه نشده بود ولي من هيچ وقت اين قدر بي اختيار نشده بودم. مثلا يه دفعه اون قدر هيكل سكسي و موهاي لخت اش و انحناي باسن اش حشري ام كرده بود كه معامله بنده خدام به شكل تابلويي از روي شلوار جين ام معلوم بود. عمه ناتنی و سوراخ تنگ کونش. از خجالت آب شدم رفتم تو زمین. بر عکس چیزی که انتظارشو داشتم کاری نکرد فقط ازم پرسید با مجید رابطه داشتم یا نه وقتی گفتم نه، خندید و رفت. چشمهامو كه باز كردم گلرخ رو ديدم. كفشهامو درآوُردم و كيفمو يك گوشه انداختم و خودمو روي كاناپه رها كردم. سلام گلرخ جون، چطوري؟ گفت: تو طبقه چهارم یه خونواده زندگی می کردن من از همون اولش که اینا اومدن اینجا به زنی که تو اون خونه بود علاقه پیدا کردم. میگفت هر وقت راستشو گفتم باهاش حرف بزنم. Juli 2010 · همیشه اوقات تعطیلی من تو خونه عمم میگذشت. همین طور من بزرگتر میشدم و نشانه هایی از سکس خواهی و تمایل به جنس مقابل در من شعله ور می شد. این اتفاق برای من از وقتی شروع شد که هنوز نمیدونستم و یا هنوز وارد #اجتماع نشده بودم. توجه بیش از اندازه من به نازي باعث شد كه عمم سر نخ دستش بیاد و شروع كنه نذاره من و نازي تنها بمونیم و من فرصتي پیدا نكنم كه هدفمو عملي كنم راستي اینم بگم كه شوهر عمم كه مرد. شیوا عمه ی ناتنی من. تو یه خونه آپارتمانی زندگی میکردیم که 4 طبقه داشت.
القصه من دیگه داشتم سعي میكردم كه یه راهي باز كنم و یه جورایي با خانم بخوابم. كفشهامو درآوُردم و كيفمو يك گوشه انداختم و خودمو روي كاناپه رها كردم. از خجالت آب شدم رفتم تو زمین. بر عکس چیزی که انتظارشو داشتم کاری نکرد فقط ازم پرسید با مجید رابطه داشتم یا نه وقتی گفتم نه، خندید و رفت. این داستان براساس داستان حشره ی حشری اما با محوریت دوستیهای زری زنبوری با پری پروانه تا قبل از آشنا شدن ایشان با حشری کوچولو نوشته شده؛ زمان ماجرا چندین سال پیش از دیدن حشری و شاید خیلی قبل از بدنیا. توجه بیش از اندازه من به نازي باعث شد كه عمم سر نخ دستش بیاد و شروع كنه نذاره من و نازي تنها بمونیم و من فرصتي پیدا نكنم كه هدفمو عملي كنم راستي اینم بگم كه شوهر عمم كه مرد. Juli 2010 · همیشه اوقات تعطیلی من تو خونه عمم میگذشت. همین طور من بزرگتر میشدم و نشانه هایی از سکس خواهی و تمایل به جنس مقابل در من شعله ور می شد. سایت سرراست مرجع داستان ها و کمیک های سکسی تصویری فارسی ️🔥🍓💦👻 ️آدرس چنل : سرانجام تو تلگرام به. سلام گلرخ جون، چطوري؟ گفت:
سلام داداشي، خسته نباشي. تو یه خونه آپارتمانی زندگی میکردیم که 4 طبقه داشت. چشمهامو كه باز كردم گلرخ رو ديدم. القصه من دیگه داشتم سعي میكردم كه یه راهي باز كنم و یه جورایي با خانم بخوابم.