داستان سکسی منو دوست پسرم
دخترم شب رو خونهی یکی از دوستاش میگذروند و پسرم هم به مهمانی رفته بود. متاسفانه همسرم 6 ماه پس از این ماجرا در یک حادثه رانندگی درگذشت و من و تنها پسرمون رو تنها گذاشت. سلام دوستان عزیز…مدت هاست میخواستم خاطره ی تنها سکس به یاد موندنیم رو براتون بنویسم…امروز فرصت شد و شروع میکنم به نوشتن…اگه بد مینویسم ببخشید منو. من مارال هستم…28 سالمه…الکی نمیخوام از قد و وزن و هیکلم تعریف کنم. پسرم تازه ۱۸ سالش شده بود و در حال گذراندن آخرین روزهای دبیرستانش بود. واسه آرزوهام تلاش میکردم. بعد از داشتن یک رابطه عاطفی ناموفق با دوست پسرم که رفیق برادر کوچکم بود و.
متاسفانه همسرم 6 ماه پس از این ماجرا در یک حادثه رانندگی درگذشت و من و تنها پسرمون رو تنها گذاشت. سلام دوستان من آتنا هستم اولین خاطره سکسیه که مى نویسم من قبلاً دوست پسر داشتم فاب داشتم و باش رابطه خوبی داشتم بخاطر مشکلاتی کات کردم باش چند ماه بود سکس نکرده بودم و. دخترم شب رو خونهی یکی از دوستاش میگذروند و پسرم هم به مهمانی رفته بود. واسه آرزوهام تلاش میکردم. بعد از داشتن یک رابطه عاطفی ناموفق با دوست پسرم که رفیق برادر کوچکم بود و. پسرم تازه ۱۸ سالش شده بود و در حال گذراندن آخرین روزهای دبیرستانش بود. من در سن 18 سالگی ازدواج کردم و در سن 20 سالگی صاحب یک پسر شدم….