داستان سکسی خواهرزاده
قسمت اصلی داستان از اینجا به بعد شروع میشه : با سلام اول بايد بگم كه در دوران دانشجوييم با دختران و زنان زيادي بودم تا اينكه فارغ التحصيل شدم و نزديك خونمون كار پيدا كردم شهر ما سنندج اكثرا همديگرو ميشناختن و من بخاطر موقعيت كاريم. رابطه عاشقانه من و خواهر زاده ام مهسا (۱) 88801: من چون خونه خانوادم تو یکی از شهر های اطراف مرکز استانه ، برای دانشگاه خوابگاه گرفته بودم و بعضی آخر هفته ها رو میومدم خونه خواهرم ( مادر سارا ) ما تویی از شهر گرم خوزستان زندگی می کنیم و از گرما شهوت به اوج خودش می رسه داشتم می گفتم براتون که اون شب هر چقدر تلاش کردم حالی نبودم و با اعصاب خراب شب و صبح کردم و صبح با صدای زنگ به سمت در رفت.
با سلام اول بايد بگم كه در دوران دانشجوييم با دختران و زنان زيادي بودم تا اينكه فارغ التحصيل شدم و نزديك خونمون كار پيدا كردم شهر ما سنندج اكثرا همديگرو ميشناختن و من بخاطر موقعيت كاريم. من یه خواهرزاده دارم به اسم مژگان که تنها دختر خواهرمه و اون موقع 13 سالش بود. رابطه عاشقانه من و خواهر زاده ام مهسا (۲) 99101: عشق ورزی به خواهرزاده ام. رابطه عاشقانه من و خواهر زاده ام مهسا (۳) 83501: ما تویی از شهر گرم خوزستان زندگی می کنیم و از گرما شهوت به اوج خودش می رسه داشتم می گفتم براتون که اون شب هر چقدر تلاش کردم حالی نبودم و با اعصاب خراب شب و صبح کردم و صبح با صدای زنگ به سمت در رفت. سایت شهوانی، داستان سکسی، عکس سکسی و انجمن. رابطه عاشقانه من و خواهر زاده ام مهسا (۱) 88801: قسمت اصلی داستان از اینجا به بعد شروع میشه : حامد هستم 29 ساله خواهرم فریبا 35 سالش که دوتا بچه داره یکی دیگه خواهرم روزا 18 سالش که دو ماه پیش ازدواج کرده فریبا دوتا بچه داره آیدا که 14 سالشه گلی که 3 سالشه فریبا چون خونشون نزدیک ما بود اکثر اوقات خونه ما بودن شوهرشم.