Web Analytics

داستان سکسی با مامان بزرگ

داستان سکسی با مامان بزرگ

سرراست - داستان سکسی تصویری عمه ی پایه قسمت 53

ازش در مورد اینترنت سوال کردم و آوردمش خونمون که چه جوری میشه رفت تو اینترنت. داستان من از جای شروع شد که من ۶ ساله بودم و با مادرم رفتیم #سوپری محلمون که مشتری دائم این آقا #محسن بودیم برای خرید سر ظهور رفتیم مغازه این آقا هوا خیلی گرم بود تویه کوچه و خیابونم کسی پر نمی. من بهرام هستم این مجموعه خاطرات شامل خاطره من و مامانم به اسم طاهره هستش که با نقل قول از بهرام و طاهره تقدیمتون می شود شروع داستان با نقل قول از طاهره شروع میشه شروع داستان مربو ط به ۱۳۱۴هجری شمسی بوده و اسامی مستعار. با سلام خاطره من با داستان های بچه ها متفاوت هست ، و همین اول دارم میگم بخش سکسی خاطره من خیلی کمه و ممکنه کمی غم انگیز باشه ، ولی خواهش میکنم حتی اگه بدتون اومد به بزرگی خودتون ببخشید و فحش ندین ، لااقل به مادرم ندین ، من حقیقت خیلی سواد بالایی ندارم و بعد. پدرم رو در سن ده سالگی از دست دادم و با مادرم زندگی میکنم.


مامان وپسر مامان جوان بلوغ پسرو مامان مامان پسر کم سن گاییدن مادر بزرگ خلاصه این داستان رو من اثر گذاشت خیلی در موردش فکر کردم که کار مادره درست بوده یا نه. مادرم یک زن 42 ساله زیباست که خیلی دوستش دارم و بهترین دوست زندگی منه. تصمیم گرفتم امشب از داستانی که برام اتفاق افتاده بنویسم. گردن باريکي داشت و پوستش به روشني برف بود. وقتي دامن کوتاه مي پوشيد ساق هاي پايش مثل يک دختر جوان فربه بود و فقط شکم برجسته ی او بود که کمي سنش را بالا ميبرد. پدرم رو در سن ده سالگی از دست دادم و با مادرم زندگی میکنم. یک دختر 25 ساله که تازه دوره پزشکی رو گذروندم و بعنوان پزشک آماده گذروندن طرح میشم. طلا روده سکس با نامادریم. ازش در مورد اینترنت سوال کردم و آوردمش خونمون که چه جوری میشه رفت تو اینترنت.


سرراست - داستان سکسی تصویری عمه ی پایه قسمت 53


سرراست - داستان سکسی تصویری عمه ی پایه قسمت 53

Read also: فیلم سکسی و ویدیو زن های چاق