داستانهای سکسی با فامیل
توی فامیل شراره خیلی دختر دم بخت بود و یه جورای به شراره حسودی میکردن یکی از این خانوما که خیلی هم خوشکل خوش هیکل بود به اسم مریم که تقریبا 16ساله بود بدجور تو نخ من بود منم که متوجه نگاه و حرکات. خلاصه من بچه آخرم و دوتا داداش دارم از خودم بزرگ تر رضا بیست و چهار سالشه و عروسی کرده با دختر خالم. هم رضا هم زنش راضیه مثل خانواده مادری هستن کاملا مقید البته. ولی بیشتر از قبل به من می رسید. چند وقتی بود تو اینترنت داستانهای سکس فامیلی و بعضی فیلمای سکس خانوادگی خارجی زیاد دیده بودم. هر بار شهوتش بالا میزد سراغ من میومد.
منم که 18 سالم بود و دراوج حشریت به سر میبردم کلی کف کرده بودم. خوب شاید این قصه هم مثل همه قصه های دیگه باشه با این فرق که من به آرزوم رسیدم تقریبا 10سال که ازدواج کردم ازسکس با زنم راضییم اما چون همسرم چاقه توی سکس زیاد حرکت نداره و من دهنم سرویس میشه تا هم اونو ارضا کنم هم خودمو باور. Hasenat shojay created the group داستان سکس با فامیل . هر بار شهوتش بالا میزد سراغ من میومد. ولی بیشتر از قبل به من می رسید. زندایی_چادریسلام. این داستان من که جزیی از گذشته و خاطرات منه برمیگرده به حدود هفت هشت سال پیش که من حول و حوش بیست سالم بود. بنا به این دلیل که داستان من واقعیه و جزیی از زندگی و. 28 lip 2017 · داستان سکس من با راضیه زن برادرم. رابطه من و افشین هنوزم پا بر جاست همیشه منو میکنه و خیلی خوشحالیم. مهدی هستم29 سالمه داستانی رامی خواستم براتون تعریف کنم که باعث تغییر در زندگی من شد. 20 wrz 2019 · نوشتۀ پسین: