داستانهای سکسی با دایی
سلام،من اميرم و اين اتفاق ماه پيش برام رخ داد. ١٨سالمه،با سايز ١٧ قد ١٨٥ و وزن ٧٥ (نه لاغر نه عضلانى و نه چاق)،پوست سفيد و چهره نسبتا خوبى هم دارم. من يه دايى دارم به نام مهدى. من فقت یه زندایی دارم که اسمش ریحانه هست و ۳۲ سال. گرما ديگه داشت حسابي كلافهام ميكرد. خلاصه من یواشکی از پله زیر زمین بالا رفتم صدای خنده وشوخی داییم با اون زنه می اومد کنجکاو شدم و یواش یواش به سمت صدا رفتم اما طوری که من نبینن اونا رفته بودن توی اتاق پذیرایی من هم خیلی اهسته که.
سلام من اسمم محمده ۱۶ سالمه قدم هم ۱۷۲ سانتی متر وزنم هم ۵۴ کیلو میخوام داستان سکسم با دختر داییم رو براتون بگم دختر داییم ۱۵ سالشه خوش اندام هستش خب بریم سر. خلاصه من یواشکی از پله زیر زمین بالا رفتم صدای خنده وشوخی داییم با اون زنه می اومد کنجکاو شدم و یواش یواش به سمت صدا رفتم اما طوری که من نبینن اونا رفته بودن توی اتاق پذیرایی من هم خیلی اهسته که. سلام،من اميرم و اين اتفاق ماه پيش برام رخ داد. ١٨سالمه،با سايز ١٧ قد ١٨٥ و وزن ٧٥ (نه لاغر نه عضلانى و نه چاق)،پوست سفيد و چهره نسبتا خوبى هم دارم. من فقت یه زندایی دارم که اسمش ریحانه هست و ۳۲ سال. ۱۸۰ قد و ۶۰ وزن خلاصه بریم سر داستان. تابستان سال 56 من کلاس اول راهنمایی قبول شده بودم فردای اعلام نتیجه قبولی برای ما مهمان اومد دایی بابام با دختر بزرگش زهره و محمد پسر ش محمد که تقریبا با من هم سن بود دایی پدرم. سکس من با زندایی. بار اولی که متوجه شدم کشش من نسبت به دخترهای هم سن و سال من صرفا جنبه عاطفی ندارد، بلکه جنبه جنسی هم دارد، ۱۵ ساله بودم. گرما ديگه داشت حسابي كلافهام ميكرد. سی و اندی ساله. همین اول بگم که اسم ها عوض شده. اسم من علی هست و ۱۹ سال سن دارم سکس من با زندایی برمیگرده به ۱۶ سالگیه من.
من يه دايى دارم به نام مهدى. همین اول بگم که اسم ها عوض شده.